سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنکه در دین خدا تفقّه کند، خداوند همّ و غمش را کفایت می کند و از آنجاکه به حساب نمی آورد، روزیش دهد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
.::اتاق تاریک دل من::.
درباره



.::اتاق تاریک دل من::.


آتوسا فرهمند
سلام عزیزم به اتاق تاریک دلم خوش اومدی! شاید تاریکی اتاقم با وجود نورانی شما از بین بره... این اتاق متعلق به شماست... لذت ببرید!!!
پیوندها

دلم برای کسی تنگ است که آفتاب صداقت را

به میهمانی گلهای باغ می آورد

 و گیسوان بلندش را به بادها می داد

 و دستهای سپیدش را به آب می بخشید

 دلم برای کسی تنگ است

 که چشمهای قشنگش را

 به عمق آبی دریای واژگون می دوخت

 و شعرهای خوشی چون پرنده ها می خواند

 دلم برای کسی تنگ است

 که همچو کودک معصومی

 دلش برای دلم می سوخت 

و مهربانی را نثار من می کرد

 دلم برای کسی تنگ است  

که تا شمال ترین شمال با من رفت

 و در جنوب ترین جنوب با من بود

 کسی که بی من ماند

 کسی که با من نیست

 کسی که . . .

 - دگر کافی ست.

  حمید مصدق

                                                                  


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط آتوسا فرهمند 89/5/14:: 4:5 عصر     |     () نظر

بگذار ابریترین شعرهایم را با غریب ترین لهجه بخوانم
این عادت من است که هر غروب بر ایوان دلتنگیم می نشینم
و خویش را مرور می کنم...


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط آتوسا فرهمند 89/5/14:: 3:54 عصر     |     () نظر

یه جاده ی غریب و دور

که راه نداره تا نسیم

 

منو یه دنیا خاطره

تو کوله باره بی کسیم

 

دونه یه دونه اشکامو

به پای رویا می ریزم

 

که سبز بشه یه روزگار

تو باغ  خشک پاییزم

 

خرمن امید منو

سوزونده شعله های آه

 

دارم تماشا می کنم

خودم رو تو قابه گناه

 

یه تیکه از یادمو من

می سپارمش یه آسمون

 

تا بره با ابرا یه روز

پیش خدای مهربون

 

بگه:خدا خدا ببین

طفلکی از خودش گریخت

 

با گریه می رفتو کسی

پشت سرش آبی نریخت

 

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط آتوسا فرهمند 89/5/14:: 3:51 عصر     |     () نظر

ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد
در دام مانده باشد صیاد رفته باشد

آه از دمی که تنها، با داغ او چو لاله
در خون نشسته باشم چون باد رفته باشد

امشب صدای تیشه از بیستون نیامد
شاید به خواب شیرین، فرهاد رفته باشد

خونش به تیغ حسرت یا رب حلال بادا
صیدی که از کمندت آزاد رفته باشد

از آه دردناکی سازم خبر دلت را
وقتی که کوه صبرم بر باد رفته باشد

رحم است بر اسیری کز گرد دام زلفت؟
با صد امیدواری ناشاد رفته باشد

شادم که از رقیبان دامن کشان گذشتی
گو مشت خاک ما هم، بر باد رفته باشد

پرشور از "حزین" است امروزکوه و صحرا
مجنون گذشته باشد فرهاد رفته باشد



کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط آتوسا فرهمند 89/4/23:: 10:7 عصر     |     () نظر

من گمان می کردم
دوستی همچون سروی سرسبز
چارفصلش همه آراستگی ست
من چه می دانستم

هیبت باد زمستانی هست

من چه می دانستم

سبزه می پژمرد از بی آبی

سبزه یخ می زند از سردی دی
من چه می دانستم
دل هر کس دل نیست

قلبها ز آهن و سنگ

قلبها بی خبر از عاطفه اند
  


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط آتوسا فرهمند 89/4/23:: 10:4 عصر     |     () نظر
<      1   2   3   4   5   >>   >