سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نسبت دادن گناه [به دوست]، پیک جدایی است . [امام علی علیه السلام]
.::اتاق تاریک دل من::.
درباره



.::اتاق تاریک دل من::.


آتوسا فرهمند
سلام عزیزم به اتاق تاریک دلم خوش اومدی! شاید تاریکی اتاقم با وجود نورانی شما از بین بره... این اتاق متعلق به شماست... لذت ببرید!!!
پیوندها

تو اون شام مهتاب کنارم نشستی
عجب شاخه گل وار به پایم شکستی

قلم زد نگاهت به نقش آفرینی
که صورتگری را نبود این چنینی

پریزاد عشقو مه آسا کشیدی
خدا را به شور تماشا کشیدی

تو دونسته بودی، چه خوش باورم من
شکفتی و گفتی، از عشق پرپرم من

تا گفتم کی هستی، تو گفتی یه بی تاب
تا گفتم دلت کو، تو گفتی که دریاب

قسم خوردی بر ماه ، که عاشقترینی
تو یک جمع عاشق ، تو صادقترینی

همون لحظه ابری رخ ماهو آشفت
به خود گفتم ای وای مبادا دروغ گفت

گذشت روزگاری از اون لحظه ناب
که معراج دل بود به درگاه مهتاب

در اون درگه عشق چه محتاج نشستم
تو هر شام مهتاب به پایت شکستم

تو از این شکستن خبرداری یا نه
هنوز شور عشقو به سر داری یا نه

تو دونسته بودی، چه خوش باورم من
شکفتی و گفتی، از عشق پرپرم من

تا گفتم کی هستی، تو گفتی یه بی تاب
تا گفتم دلت کو، تو گفتی که دریاب

قسم خوردی بر ماه ، که عاشقترینی
تو یک جمع عاشق ، تو صادقترینی

همون لحظه ابری رخ ماهو آشفت
به خود گفتم ای وای مبادا دروغ گفت

هنوزم تو شبهات اگه ماهو داری
من اون ماهو دادم به تو یادگاری

هنوزم تو شبهات اگه ماهو داری
من اون ماهو دادم به تو یادگاری



کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط آتوسا فرهمند 89/4/19:: 10:51 عصر     |     () نظر

تو رو هرگز نمی بخشم
تو واسم یه خواب تاری
مثل لحظه های رفته
تو برام ارزش نداری

تو رو هرگز نمی بخشم
واسه عمری که شکستم
مگه این گناه من بود
که به پای تو نشستم

تو برو با اون غریبی که تو قلبت لونه داره
عشق تو می برم از یاد که برام فایده نداره
تو به هرکسی رسیدی لبا تو خندون کردی
اخرش سیر شدی و چشمش و گریون کردی
تو به هر کس رسیدی قلبت و پیشکش کردی
من عروسک نمی خوام عشق و بی ارزش کردی

تورو هرگز نمی بخشم
واسه عمری که شکستم


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط آتوسا فرهمند 89/4/19:: 10:49 عصر     |     () نظر

کاش میشد تا کنی باور مرا
اشک چشم و آه سوزان مرا
کاش میشد در زمان بی کسی
حس کنی سردی دستان مرا
گفتمت عشقم به تو از جان فزون است
گفتمت سوز دلم از جان برون است
در جوابم :
خنده ایی آلوده و آتش میان دوده
و درد دلم افزوده و...
اکنون میان حادثه یا خاطره
زهری بدل خاری به پای من ، چنین بیهوده بی حاصل

نگاهم همچنان مانده به ساحل ...


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط آتوسا فرهمند 89/4/19:: 10:45 عصر     |     () نظر

چقدر دوست داشتم یک نفر از من می پرسید:
چرا نگاه هایت آنقدر غمگین است؟
چرا لبخندهایت آنقدر تلخ و بیرنگ است؟
اما افسوس که هیچ کس نبود ...
همیشه من بودم و تنهایی پر از خاطره ...
آری با تو هستم ...!
با تویی که از کنارم گذشتی...
و حتی یک بار هم نپرسیدی،
چرا چشمهایم همیشه بارانی است...!!


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط آتوسا فرهمند 89/4/19:: 10:40 عصر     |     () نظر

خدایا چه لحظه هایی که در زندگی تو را گم کردم اما تو همیشه در کنارم بودی!

چه دقیقه ها که تو را فراموش کردم اما تو فراموشم نکردی...

چه ساعتهایی که غرق در شادی و غرور تو را که پشت همه ی موفقیتهاییم قایم شده بودی از یاد بردم...

اما ...

تو همیشه به یادم بودی!

وقتی خسته از همه جا و همه کس نا امیدانه به سوی تو پناه  اوردم و تو پناهم شدی...

وقتی از ادمای دور و برم دلم گرفت...

و دنیا غمهاش رو به من ارزونی کردبه قلبم ارامش دادی...

تو با حضورت به خنده هایم هدف دادی...

به گریه هایم دلیل دادی...

به زندگیم...

به نفس کشیدنم رنگ دادی...

مرا ببخش

خدایا مرا ببخش

مرا ببخش اگر فراموش کرده ام تو را

خدایا مرا ببخش اگر این گونه ام ...

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط آتوسا فرهمند 89/4/19:: 10:27 عصر     |     () نظر
<      1   2   3   4   5   >>   >